بیا هردم فقط دنبال زیبایی بگردیم
دمی سبزه کمی جنگل تماشایی بگردیم
درین فرصت زطرحی نو لسانی غیب را بشنو
فلک را سقف بشکافیم رویایی بگردیم
غزل دختر غزل مادر غزل بابای عاشق
وحالا خانواده با غزل خواهی بگردیم
صدایی ناز می گوید وتاری ناز می نازد
نوا خوانی صدا سازی بیا راهی بگردیم
کنون ما در وطن خود را بنازیم وبسازیم
شما گفتید می خواهیم اروپایی بگردیم
وگاهی سینما رفتم بدنبالت در آن پرده
ودرهر بار چون بهرام بیضایی بگردیم
غزل آوازخواهد شد گمانم نازخواهد شد
ردیفم درپیت باعشق رویایی بگردیم
بالاترین حدازجدایی بین_ما ایجاد کردی
ای یار دیدی دشمنان را با جدایی شاد کردی
صدبارگفتم باش پیشم گفت مشتاقان فراوان
رفتی ولی با رفتننت اندوه را فریاد کردی
صندوق پر از بودنت مجلس نشینان درتنت
یک شهررا با بودنت بی رای کس آباد کردی
مسند نشین بر صندلی دم میزنی از همدلی
با طرح خود آیا قناری از قفس آزادکردی؟
با رای چون امثال من رفتی کجا تا ناکجا
حالا که رفتی ناکجا آیا مراهم یاد کردی
در ضرب وتفریقت مبادا دوستانت کم بیایند
خود را بری ازدشمنان درراه استبداد کردی؟
گفتی چنان گفتی چنین گفتی چرامردم ندارند؟
همرنگ مردم گاه گاهی مثل مردم داد کردی
رفتی نشستی روی کرسی جای خوبی بود آنجا
بالاترین حداز جدایی بین_ما ایجاد کردی
از ما به شما یک غزل _تازه نوش _جان
دم کرده غزل باز به اندازه نوش _جان
جاریست لبت در همه جا همچو شرابی
با خنده ی زیبای تو آوازه نوش _جان
جایی که شمایید در آن سبزه برآید
هرجا که گلی روست به دروازه نوش _جان
بالاست وجودت ز ابر سا خته ی دست
حالا به تحییر همان سازه نوش جان
روزی دوبرابر شده مستیم و غزلخوان
بر سفره ی دلها تروتازه نوش -جان
از هر چه گذشتم به جز دوست نگویم
بر چهره ی زیبای تو مهرآزه نوش _جان
مهرآزه =آواز پرازمهروعشق
مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن