غزل با هر نگاهت تازه تر آواز تر گردد
کلامت عطرها دارد دو چندان ناز تر گردد
شبم عالی ترین شب شد دوباره عشق یارب شد
ستاره عشقباز آمد چون آن مه راز تر گردد
یقین دارم نمی آیی که دلها را نرنجانی
هماره دوستم داری دو چشمم باز تر گردد
زدم بیرون چنان قویی که شوقش آسمان باشد
هوا مه داشت ره گم شد مگر اعجاز تر گردد
هوا خواهت شدم جانا تو می دانی هوایم را
چنان مستم چنان شوقم اثر طناز تر گردد
نتی داری ترنم زا دو تا چشمه نتم را زا
سرودم عشق را باز آ به یادت ساز تر گردد
شبم را تلخ کن با قهوه ای تازه بجوشانم
سحر بیدار کن دل را تورا سرباز تر گردد