یک صندلیه خالی یک نکته ی جنجالی
یک راه پر از بودن در لحظه ی خوشحالی
کو عشق چه شد دلبر معشوقه ترین باور
آغوش که خوابیده با شیوه ی با حالی
دیریست که می کوبم دروازه ی جانان را
کی باز تو فرمایی با غنچه ی آمالی
در خویش تورا جستم از هر چه بلا جستم
هر گاه تورا دیدم از قبله ی سلسالی
هر بار که می آیی آلاله تنت پوشی
امروز چه خوش رنگی چون لاله ی هر سالی
رقاص تر از رقصی اعجوبه ی احساسی
الهام تو در جنبش همواره شود کالی
ای عشق چه زیبایی آوازه ی هر جایی
ای یار تو با مایی هر لحظه شدم عالی
همنام تو زیبا کیست ای باغ به رویاها
سرسبز تر از سبزه گلواژه ی هر حالی